عروسی بود؟

ساخت وبلاگ
خخخ یکی بیاد منو جمع کنه!!! یه جوری عزا گرفتم که انگار سری اوله میخام دور شم از خونه خخ ظهریه یه تراژدی راه انداخته بودم که بیا و ببین.. نینی داداش هر موقع امد خونه ما دنبال من میگرده...و میگه عم عم... الان من اتاق بودم  اون اومد منو  صدا میزد بهش گفتن دو روز دیگه عم بره چیکار میکنی!!!به طور هم زمان هر دو مون زدیم زیر گریه:((( خخ وااای واقعا متوجه شده یعنی!!!!مگه میشه مگه داریم!!!یه سال و نیمشه!!! حالا من میپندارم واقعا فهمیده و دوسمون میدره بلکه دلم خوش شه والا خداکنه واقعا خدا کنه امسال سال پرخاطره ای بشه... از اتفاقای بد سال گذشته واقعا دلم نمیخاد برگردم اونجا. عروسی بود؟...
ما را در سایت عروسی بود؟ دنبال می کنید

برچسب : بار سوم علی عبدالمالکی,بار سوم عبدالمالکی,بار سوم,بار سوم از علی عبدالمالکی,بار الکتریکی سوم راهنمایی,برای بارسوم از علی عبدالمالکی,کنکور بار سوم,بار الکتریکی علوم سوم راهنمایی,سزارین برای بار سوم,کنکور برای بار سوم, نویسنده : msokot118g بازدید : 146 تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت: 10:42

  چند وقت پیش یه پست گذاشتم  به این عنوان که جای پدر مادرتون بودید حاضر بودین یه بچه مثل خودتون داشته باشید... خیلی ها گفتن عاره دلشون بخاد:دی خیلیا اصلا دوست نداشتند ولی من خودم چیزی نگفتم اونجا.. ولی فک نکنم دوس داشتم...مخصوصا اگه همش رفتارش مثل الانم بود... بد اخلاق کم حرف!به قول خودشون سرش همش تو گوشی و لب تاب(از اینکه وب میام خبر ندارند!) مخصوصا با افتضاحی که امسال به درسام زدم دلم خیلی تنگ شده واسه بچگیا..واسه شیطونیای بچگی واسه دور هم بودنامون(قبل این که هر کدوم از داماد ها خواهرما نبرند اون سر شهر:/.) خخ واسه روزایی که اونا پول میذاشتن رو هم؛ منم که پ عروسی بود؟...
ما را در سایت عروسی بود؟ دنبال می کنید

برچسب : کاش میشد بچگی را زنده کرد کودکی شد کودکانه گریه کرد, نویسنده : msokot118g بازدید : 134 تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت: 0:50

ای که از کوچه ی معشوقه ی ما میگذری.......

بقیشو شما از خودتون بسرایید:دی

عروسی بود؟...
ما را در سایت عروسی بود؟ دنبال می کنید

برچسب : معشوقه ی ما کران نگیرد هرگز,نام معشوقه ی مارا بنویسید حسین, نویسنده : msokot118g بازدید : 168 تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت: 0:50

خدایا..

لطفا کمی مرا دوست بدار..

عروسی بود؟...
ما را در سایت عروسی بود؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msokot118g بازدید : 155 تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت: 0:50

چقدر من این روزا حس نوشتن گرفتم !! دقیقا برعکس روزای قبل... اون موقع ها ک پست های اولیم رو مینوشتم کلی پیام میمد خوشبحالت هیچ غمی نداری :/ دوستامم بعضی وقتا که سرکارشون میذارم تا از فاز بد بیان بیرون همینو میگن! مهم نیس ولی فک کنند اتفاقا خوبه:) ***** دیروز روز ازدواج بود یاد یه خاطره نه ؛یه سوتی بازم  نه :یاد دوران بچکی بهتره !افتادم خداییش نخندید بهم!! از جمله  افکار من در دوران کودکی این بود فک میکردم هر کس واسه هر دختری اومد خواستگاری مراسم جشن عقد رو میگیرن بعد دختره اینجا باید جواب بده اره یا نه!!!! بعد تازه هر موقع واسه آبجیم خاستگار میمود میگفتم کی جشن عروسی بود؟...
ما را در سایت عروسی بود؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msokot118g بازدید : 161 تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت: 0:50

چقدر گاهی ما آدما بد میشیم... چقدر قدر نشناس میشیم... قدر اطرافیانو قدر بودنشونو... انقدر حواسمون پرت خودمون و کارامونه که بودنشون میشه عادی... انگار  بودنشون یه چیز عادیه انقد عادی که الان نمیبینیم بودنشونو این که چقد بودنشون خوبه و امان از وقتی نباشن... تصورش خیلی سخته خیلی..... خدایاااا... نکنه یه روز بیاد که این اتفاق بیفته... روزی هزار بار اینا رو برا خودم تکرار میکنم...ولی بازم آدم نمیشم!! قدر خونواده و با هم بودنمون و بدونیم خدایا مواظب همشون باش... عروسی بود؟...
ما را در سایت عروسی بود؟ دنبال می کنید

برچسب : عنوان لازم نیست, نویسنده : msokot118g بازدید : 164 تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت: 0:50

پدر: پدر دوستت گفت وسایل رو نذاشتن ببریم آسایشگاه گذاشتن تو سالن

من:آساااااااااایشگاااه چیه مگه من زندانیم یا روانیم که میگی آسایشگاه!!

خوابگاه گل من

پدر:کم از دیوونه خونه هم نداره هر موقع زنگیدیم بهت دارید جیغ جیغ میکنید و میخندید و مسخره بازی در میارین  باز به آسایشگاه

من  :|

پدر  *_*

عروسی بود؟...
ما را در سایت عروسی بود؟ دنبال می کنید

برچسب : آسایشگاه کهریزک,آسایشگاه,آسایشگاه سالمندان,آسایشگاه روانی,آسایشگاه جانبازان,آسایشگاه معلولین,اسایشگاه سالمندان خصوصی,آسایشگاه سربازی,آسایشگاه چهرازی,آسایشگاه شهید بهشتی مشهد, نویسنده : msokot118g بازدید : 164 تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت: 0:50

‌عروسکی که در پنج سالگی خراب شد  و کلی غصه اش را خوردیم، در ده سالگی دیگر اصلا مهم نیست.. نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آنقدر به خاطرش اشک ریختیم  و روزگارمان را تلخ کرد در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است... آدمی که در اولین سال دانشگاه آنقدر به خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد،  در سی سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند.... و چکی که برای پاس کردنش در سی سالگی آنقدر استرس و بی خوابی کشیدیم،  در چهل سالگی یک کاغذ پاره بی ارزش و فراموش شده ا عروسی بود؟...
ما را در سایت عروسی بود؟ دنبال می کنید

برچسب : این نیز بگذرد tattoo,این نیز بگذرد pronunciation,این نیز بگذرد اخوان,این نیز بگذرد meaning,این نیز بگذرد,اين نيز بگذرد,این نیز بگذرد شعر,این نیز بگذرد به انگلیسی,این نیز بگذرد translation,این نیز بگذرد اما, نویسنده : msokot118g بازدید : 156 تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت: 0:49